هستیا

هستیا جان تا این لحظه 10 سال و 7 ماه و 3 روز سن دارد

یه روز جمعه برفی

سلام

دیروز جمعه بود وقتی از خواب بیدار شدم بابایی منو بغل گرفت و از پنجره بیرون رو نگاه کردم وااااااااااااای همه جا سفید شده بود خیلی خوشگل شده بود از مامان و بابا خواستم بریم برف بازی . من که همیشه از شال و کلاه گذاشتن بدم میومد این سری اول مامانی ازم قول گرفت که حتما کلاه بزارم سرم و شالمو دور گردنم ببندم و دستکش هم دستم کنم تا بریم برف بازی منم به قولم عمل کردم و اول رفتیم کمی تو حیاط برف بازی کردم و بعدش بیرون و بعدترش هم رفتیم بیرون شهر. خیلی خیلی منظره قشنگی داشت

 

بعدشم رفتیم پارک جنگلی شهرمون اینم درختهای کاج هستن که برفها سفید پوششون کرده


تاریخ : 12 دی 1394 - 20:55 | توسط : هستیا | بازدید : 1724 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید



هیچ نظری ثبت نشده است

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام